۱۳۹۵/۶/۱

قابلمه هاي خالي و جامعه شناسي سركوب


طرح مسيله: " ٣٠‌ درصد مردم کشور گرسنه‌اند و نان خوردن ندارند ... ۲۵ ‌درصد جمعیت شهری ایران حاشیه‌نشین‌اند، ۱۰‌میلیون و۲۰۰‌هزارنفر در سکونتگاه‌های غیررسمی و... ". به بيان ديگر مي توان گفت سي درصد جامعه ايران معادل بيش از ٢٥ ميليون انسان هستند كه عمدتا حاشيه نشينان شهري نيز بشمار مي روند. بخش بزرگي از زندگي خياباني مردان، زنان و كودكان، مصرف و فروش مواد مخدر، تن فروشي و خشونت هاي اجتماعي نيز مي تواند متمركز در بين اين اقشار اجتماعي باشد.

از منظري ديگر مي توان گفت سي درصد جمعيت كشور يعني بيش از ٢٥ ميليون نَفَر زير خط بقا زندگي مي كنند كه حيات آنان بدلائل سوء تغذيه، سوء بهداشت-درمان و سوء مسكّن در خطر است و قريب سي درصد ديگر در زير خط فقر بسر مي برند و داراي درآمد كافي، ثابت و مستمر نيستند. 
 بنابراين قريب ٦٠ درصد جامعه ايران زير خط فقر و بقا بسر مي برند.

پيامدها: فقر سراسري جامعه اگرچه در كوتاه مدت قدرت جامعه مدني را در احقاق حقوق پايمال شده اش كاهش مي دهد ولي در بلند مدت زمينه ساز شورش ها و جنبش هايي خواهد شد كه با قابلمه هاي خالي به ميادين شهري خواهند ريخت. 
شورش هاي ناشي از فقر بي ترديد هويتهاي اجتماعي و سياسي خاص خود را نيز دارد زيرا اين قشر وسيع اجتماعي هيچ چيز براي ازدست دادن ندارد جز قابلمه هاي پر سروصدايي كه بر آن طبل اعتراض و فرياد گرسنگي، فقر، تبعيض و ستم را مي كوبند. برخي پسامدهاي احتمالي  فقر و حاشيه نشيني فراگير در جامعه مي تواند چنين باشد:
-شكاف درون ملت بويژه حاشيه نشينان كشوري در همسويي با حاشيه نشينان شهري افزايش مي يابد ودر يك گسست سياسي و اجتناعي، پديده ملت آسيب جدي خورده و تجزيه مناطق مختلف مي تواند بسترهاي عيني بيشتري يابد،
-شكاف درون ملت از نظر طبقاتي نيز رشد يافته و سبب ستيز اجتماعي و تضاد شهري با حاشيه نشينان آن مي گردد و در نهايت نرخ همبستگي اجتماعي تنزل مي كند، 
-دولت نيز بنوعي به حاشيه رانده مي شود، بدين معنا كه اعتماد ملي به نهادهاي حكومتي روزافزون شده و تضادهاي آشكار و پنهان گسترش مي يابد، دولت از متن جامعه خارج مي شود و دو قطبي دولت-ملت عميق تَر مي شود،
-در اين رهگذر، ماشين سازماندهي شده قدرت درپي ساماندهي پليس ضدشورش برآمده و نظام سركوب خشن تَر عمل مي كند..جنبش تحول خواهي تضعيف و شورشگري شكل اگرسيو مي يابد،
-خشونت در جنبش هاي با قابلمه خالي (شورش هاي مربوط به قابلمه و ماهي تابه هاي خالي در امريكاي مركزي و جنوبي در دهه هاي شصت و هفتاد ميلادي) افزايش مي يابد و طبعا واكنش ماشين قدرت نيز شدت خواهد يافت كه چند صباحي است در تور فساد به سياحت مي پردازد،
-در شورش/جنبش هاي اعتراضي جامعه حاشيه نشين ايران صداي بلند كوبيده شدن قاشق و ملاقه ها بر قابلمه هاي خالي با صداي بلند تك تيراندازهاي پليس ضد شورش مواجه خواهد شد و كسي نمي داند حاصل اين رويارويي در آينده جامعه ايران چه سرانجامي خواهد داشت.
بنظرم با قطبي شدن جامعه و حكومت، دوگانه ديگري زمينه ظهور مي يابد كه 
يك. يا اين شورشها به فروپاشي ساختار قدرت سياسي-ديني مي انجامد و آشوب اجتماعي فراگيري در فقدان تشكل هاي سياسي و صنفي بوقوع مي پيوندد، 
دو. يا حكومت نظامي وجه غالب حكومت ديني را بخود گرفته و دامنه سركوب و خفقان گسترده تَر مي شود،
در اين رهكذر مدار بسته "استبداد-آزادي-استبداد" يا "سركوب-شورش-سركوب" بازتوليد مي شود.  

علي طايفي
سنجشگري مسايل اجتماعي ايران
@alitayefi1

http://meidaan.com/archive/19550

هیچ نظری موجود نیست: