۱۳۹۰/۴/۷

پارادوکس‌های سنت و مدرنیزم

اگرچه تضادهای میان سنت و مدرنیزم در ایران به سالهای عصر ناصری در دوره قاحار باز می‌گردد ولی اوج و فرازیابی این پارادوکس ها در دو دوره مشروطه و انقلاب ۵۷ قابل ردیابی است. واکنش‌های رویارویی متولیان سنت و مدرنیزم با وجود تشابهات ، دارای تفاوتهایی نیز بودند که عامل تمییز میان آنها شده و جریانات و رویکردهای متعددی را سبب ساز شده است.



مروری بر آنچه که در تاریخ تحولات فکری در جامعه ایران گذشته است گویای بروز ٤ رویکرد مختلف می‌باشد. نخست سنت‌گرایی مبتنی بر ناسیونالیزم و ایرانی‌گرایی. دوم سنت‌گرایی مبتنی بر اسلامیزم و شیعه‌گری. سوم نوگرایی متکی بر لیبرالیزم و غرب‌گرایی. و در نهایت نوگرایی متکی بر سوسیالیزم و شرق‌گرایی. در این نوشتار به بررسی اهم رویکردها و شناسایی برخی شخصیت‌ها و جریانات فکری و سیاسی ایران معاصر بر اساس این نحله ها میبردازیم:

الف) سنت‌گرایی: ناسیونالیزم و ایرانی‌گرایی
با وحودیکه از دیرباز و از زمان هحوم قوم عرب و ورود اسلام به ایران بدیده ایرانی‌گرایی زمینه بروز یافته است ولی با اوج ‌گیری رویارویی فرهنگ ملی با فراورده‌ها و نمادها و نهادهای فرهنگی سایر ملل در برخی برهه های تاریخی میتوان نشانه‌هایی از ایرانی‌گرایی را نیز بازجست. این رویکرد بویژه در سالهای بعد از انقلاب ایران در سال ۵۷ شدت بیشتری بخود گرفته است. برخی شاخصهای اصلی این رویکرد عبارتند از:
۱. استناد به تمدن ایران باستان و مدنیت دیرینه و نهادینه ایرانی که با تهاحم اعراب دستخوش آسیب های جدی شد.
۲. فارسی‌گرایی و تلاش برای حفظ زبان و ادبیات فارسی و عربی زدایی از متن فرهنگ و جامعه.
۳. باز شناسی و احیای اندیشه و فلسفه ایرانی زرتشتی‌گری و آیین سکولار آن.
٤. تلاش برای حفظ آثار و نمادها و سنن ایرانی در قالب قومیت‌های مختلف.
۵. حمایت از نظام و ساختار سیاسی سلطنتی و پادشاهی.
٦. تمایل ناگزیر به مدارا و همزیستی فرهنگی با برخی از نمادها و نهادهای فرهنگی بیگانه خواه اسلامی و خواه غربی (در بین میانه‌روها).
در این رویکرد دو حریان فرعی نیز قابل شناسایی است که یکی با تندروی به دنبال ناسیونالیزم ایرانی با اندکی گرایش به نوگرایی از نوع لیبرالیستی از یکسو و تلاش برای اسلام‌زدایی از سوی دیگر با برخوردهای افراطی میل می کند و جریان دیگر با میانه‌روی در تلاش برای به خدمت گرفتن برخی نمادهای اسلام و مدرنیزم در مسیر تحقق آرمانهای ملی‌خواهانه است. با قدری تسامح میتوان برخی گرایش‌های ناسیونالیستی افراطی نظیر اندیشه رهبران فکری احزاب رستاخیز و ایران نوین در طول دوره بهلوی دوم را از نوع اول و اندیشه جبهه ملی‌ها به رهبری مصدق را از نوع دوم ناسیونالیزم ایرانی برشمرد.

ب) سنت‌گرایی: بنیادگرایی اسلامی و شیعه‌‌گری
اندیشه تحکیم نمادها و نهادهای اسلامی از همان بدو ظهور دین اسلام در بین پیروان نخستین آن یکی از اسباب اصلی جنگاوری و ستیزه‌ها و کشورگشایی های اعراب مسلمان بود. تقابل ایرانیان نیز در طول سال‌های نخست هجوم اعراب به ایران و دو قرن سکوت یا به تعبیری مقاومت در جذب فرهنگ مهاجم نیز گرایش به سلطه‌رانی در میان اسلام‌گرایان را نیز تشدید کرد. در سالهای تسلط اندیشه اسلامی در جامعه ایران بویژه از زمان صفویه به اینسو میزان همزیستی میان این دو فرهنگ قوت بیشتری بخود گرفت. اما از سده اخیر با ورود نمادهای فرهنگ غرب و شرق با اندیشه و روش‌های دیگری از جهان‌بینی و پاسخ‌گویی به سئوالات جامعه‌شناختی- معرفت‌شناختی و هستی‌شناسی با طیف وسیعی از گرایش‌های لیبرالیستی و سوسیالیستی جریان بنیادگرایی اسلامی نیز رو به گسترش نهاد. وقوع انقلاب اسلامی ۵۷ در آستانه ورود به هزاره سوم میلادی و شدت‌یابی تحولات روزافزون علمی و فنی را می‌توان در ادامه همان رویارویی مورد ارزیابی قرار داد که در مطلبی دیگر بدان برداخته‌ام (از کیست که بر ماست: ایران امروز). مهمترین شاخص‌های این رویکرد به شرح زیر است:
۱. تفاخر و برتری‌طلبی دینی و بی‌ارزش دانستن فرهنگ و باورداشت‌های ایرانی و زرتشتی در مقایسه با اسلام.
۲. انزجار از نظام سلطنتی و جایگزینی آن با خلافت امامت و ولایت بر امت با احکام فقهی و قضایی خاص خود.
۳. عربی‌گرایی در متون و ادبیات ملی و تلاش برای تخفیف سنن ایرانی در کنار سنن اسلامی.
٤. ضدیت با اندیشه ملی‌گرایی و تاکید بر باورهای جهان وطنی و امت اسلامی بجای ملت ایرانی.
۵. ایدئولوژیک کردن ساختارهای اعتقادی- سیاسی- اجتماعی و فکری بر اساس معرفت دینی افراطی در شیعه‌گری.
٦. تساهل مصلحت‌گرایانه با برخی از نمادهای سنتی ایرانی‌گرا و نوگرایی از نوع غربی و لیبرالیستی (از سوی میانه‌روها).
۷. ستیز با اندیشه لائیسیزم و سکولاریزم در نوگرایی غربی و ماتریالیزم در نوگرایی شرقی یا سوسیالیستی.
در این رویکرد نیز میتوان به تمایز دو گرایش اصلی تندرو و میانه رو از هم پرداخت. گرایش تندرو با نوعی بنیادگرایی اسلامی با هر نوع تمایلات ناسیونالیستی- ایرانی‌گرایی- و مدرنیزم از نوع لیبرالیستی و سوسیالیستی آن به ستیر می‌پردازد. مهمترین هواداران و طراحان این نحله فکری را میتوان در اندیشه‌های آخوند فضل‌الله نوری- نواب صفوی و آیت‌الله خمینی جستحو کرد. در گرایش میانه روی اسلام‌گرایی هدف حفظ مبانی دینی اسلام با حداکثر بهره‌گیری از فراورده‌های ناسیونالیزم ایرانی از یکسو و نمادها و نهادهای مدرنیزم از نوع لیبرالیستی و گاه سوسیالیستی است. مهمترین افراد وابسته به این گرایش فکری عبارت از افرادی مثل آیت‌الله نایینی- دکتر شریعتی – آیت‌الله طالقانی و دکتر سروش و بدنه اصلی ملی – مذهبی‌های کنونی میباشند.

ب) نوگرایی: لیبرالیزم غربی
با ورود اولین دانش آموختگان ایرانی از ممالک غربی در دوره قاحار به تدریج قانونخواهی و آزادیخواهی در صدر مطالبات روشنفکران ایرانی قرار گرفته و بدین وسیله مشروطه خواهی نیز طرح ریزی شد. از همان سالها جریان اصلی لیبرالیزم در کنار سوسیالیزم رو به رشد نهاد. آزادیخواهان فرنگ رفته با مقایسه ناشی از تفاوت‌های توسعه‌ای کشور با ممالک مدرن به یکباره خواهان آزادی و دمکراسی شدند که فضای سیاسی - اجتماعی و فرهنگی آن دوران مهیای تمهید آن نبود و خود بنوبه خود واکنش‌هایی را نیز برانگیخت. مهمترین شاخص‌های شناسایی این رویکرد فکری را میتوان به صورت زیر فهرست کرد:
۱. قانون‌گرایی و مدیریت حوزه‌های عمومی کشور بر پایه قانون اساسی به عنوان میثاق ملی.
۲. پارلمانتاریزم و هواداری از تفکیک قوای سه‌گانه و مردم‌گرایی با انتخابات آزاد.
۳. سکولاریزم و دین‌زدایی از سیمای عمومی جامعه و تفکیک ساختار و نقش‌های نهادها و نمادهای دینی از غیر آن.
٤. انتقال فرهنک غربی از طریق حذف بسیاری از نمادهای فرهنکی سنتی ودینی.
۵. تمایل به ملی‌گرایی با حفظ زبان فارسی و سنن روزآمد ملی از یکسو و تقویت و اشاعه زبان انگلیسی برای ورود به فرهنگ جهانی.
٦. باور به تکثر احزاب و آزادی اندیشه و بیان و تعیین سرنوشت سیاسی و جامعه مدنی.
۷. تعارض با اندیشه‌های سنتی ایرانی و اسلامی از یکطرف و اندیشه‌های سوسیالیستی از سوی دیگر.
در میان نوگرایان نیز می‌توان به جریانات افراطی و میانه رو برخورد کرد. در نگرش افراطی و تندرو نوعی شیفتگی محض به فرهنگ و منش غرب به خشم میآید که بدنبال غرب‌گرایی از سر تا نوک پا بوده و تنها راه برون رفت از عقب ماندگی را الگوگیری از غرب توسعه یافته و رهایی از ورطه سنت‌گرایی ایرانی و ناسیونالیستی و دین باوری اسلامی می‌داند. میتوان افرادی مانند تقی‌زاده ، ملکم خان ، رضا پهلوی را از زمره این افراد برشمرد. در نگرش میانه‌رو اما وجود باور به نوگرایی در فرایند توسعه کشور نوعی برداشت ملی - مذهبی نیز درآن قابل ردیابی است که نوگرایی را از راهروی حفظ برخی نمادهای ایرانی و اسلامی قابل تحقق میداند. از سران این رویکرد میتوان به محمدرضا بهلوی و رهبران فکری وابسته به دربار سلطنتی و انحمن های مطالعاتی درآن دوره اشاره کرد.

ت) نوگرایی: سوسیالیزم شرقی
اندیشه مارکسیزم و آرمانخواهی‌های کمونیستی در ایران همانند همه پدیده‌های وادراتی ، ناهماهنگ با شرایط عینی و ذهنی جامعه در زمانی وارد شد که هنوز طبقه کارگر شکل نیافته بود. این رویکرد که بازیگری بسیاری در تاریخ معاصر ایران بعهده گرفت بر پایه شاخص‌های زیر قابل شناسایی است:
۱. باور به حکومت طبقه کارگر و نظام سوسیالیستی با الگو گیری از نظام مستقر در شوروی.
۲. دین‌ستیزی و دنیاگرایی در تقابل با اندیشه‌های سنتی ایرانی ، اسلامی و حتی لیبرالیستی.
۳. پارلمانتاریزم تک حزبی با سروری بلامعارض کارگران و ایدئولوژیک کردن ساختارهای اجتماعی – سیاسی -فرهنگی و آموزشی.
٤. مبارزه با سرمایه‌داری و نظام مونارشی یا حکومت سلطنتی.
۵. فراملی‌گرایی و ناباوری و تقبیح ملی‌گرایی بر پایه اینترناسیونالیزم با محوریت برخی کشورهای سرآمد سوسیالیستی (شوروی ، چین و..).
در این رویکرد میتوان حریانات تندرو و میانه‌رو نیز ازهم بازشناسی کرد. بطوریکه در جریان افراطی نوگرایی از نوع سوسیالیستی رهبران این حریان به دنبال رد ملی‌گرایی و ایرانی‌گرایی سنتی و همحنین اسلام‌گرایی و دین‌باوری از یکسو و الگوهای نوگرایی از نوع لیبرالیستی از سوی دیگر بودند. بارزترین هواداران این نگرش رهبران حزب توده و دستحات وابسته بدان بودند. در جریان میانه‌رو میتوان سوسیالیست‌هایی را سراغ گرفت که با وحود اعتقاد به اندیشه نوگرایی جامعه‌گرایانه با اندیشه ملی‌گرایی متعادل و احترام به برخی از نمادهای فرهنگ دینی و عرفی نیز مدارا می‌کند.

اتحاد میانه‌روها
با نیم نگاهی به آنچه که تحت عنوان ٤ جریان سنت و نوگرایی در ایران از آن یاد شد اینک برای یک جمع‌بندی میتوان به نمودار زیر در چگونگی پیوند ارگانیک میان این رویکردها دست یافت:

سنت: ناسیونالیزم افراطی ایرانی سنت بنیادگرایی اسلامی
------------------------------------------------------------------------------------------
نوگرایی لیبرالیستی میانه رو نوگرایی سوسیالیستی میانه رو

به نظر می‌رسد با توجه به رویکردهای مطرح شده در بالا که نمایی از دور به مهمترین نحله‌های فکری و اجتماعی و سیاسی در کشور می‌باشد می‌توان به این نتیجه رسید که در عین اختلاف میان رویکردها و میل به گریز از مرکز، نوعی اتفاق نظر نیز در میان نگرش‌های میانه‌رو و معتدل در ٤ رویکرد مذکور قابل شناسایی است که تنها نقطه وصل و اتحاد روشنفکران این رویکردها می‌باشد. امروزه یکی از راههای رهایی از پدیده‌ای که دانیل لرنر متخصص مسائل توسعه از آن به عنوان «زیادی روشنفکر در ایران» یاد می‌کند و روش تبدیل این تهدید به یک فرصت ، اتحاد میان همه میانه‌روهای ٤ رویکرد پیش گفته می باشد.

هیچ نظری موجود نیست: