۱۳۹۵/۱۰/۲۷

نقدي بر انتقاد از مفاهيم چالش برانگيز طباطبايي

♻️اغتشاش مفهومي و چالشهاي پروبلماتيك
نقد نظرات جواد طباطبايي توسط جواد ميري اگرچه لايه هايي از مفاهيم قابل تامل دارد ولي عمدتا نوعي تكرار مباحثي است كه سالياني است پاسخ تاريخي خود را پس داده و سبب ساز (به تعبير خودشان) برگشت تاريخي شده است تا بازگشت.
رويكرد ميري بيش از اينكه خود بنياد باشد رفلكتي و واكنشي است. برخي از فرازهاي قابل نقد در نقد جواد ثاني بر جواد اول چنين است:
🔅مقوله روشنفكري ديني مستند ميري محلي از اعراب ندارد. درك من از سخن طباطبايي اين است كه نمي توان از مفاهيم مدرنيته بهره جست و ظروفي از سنت را بنام مدرنيته ايراني اسلامي در ويترين توسعه كشور نهاد. نخستين اشكال تبارشناختي به مفهوم  روشنفكري ديني است كه بسياري بر اين مفهوم مغشوش نقد وارد ساخته اند كه روشنفكري با تدين همساز نيست. روشنفكري يا انلايتمنت از منظر تبارشناسي محصول عصري است كه عقلانيت خود بنياد، تفكربجاي تعبد، تحقيق بجاي تقليد، شورشگري عليه واپسگرايي بجاي شوريدگي و دنيا گريزي، سكولاريزم بحاي اسكتولوژي و... زمينه آزادي و رهايي جامعه از اسارت دين و سيطره آن بر نهادهاي اجتماعي شكل مي گيرد. در چنين فضايي ساير نهادهاي اجتماعي توانستند پوست اندازي كرده و طرحي نو درانداخته و نوسازي جامعه را پيش برند. نمي توان مفاهيم مدرن را بعاريت گرفته، از درون تهي ساخت و در بازمعماري آن كاهگل را بجاي سيمنت بكار بست.  چنين ساختماني، سخت سست بنياد است. 
@alitayefi1 
🌐مفهوم گلوكاليزيشن يا جهان-محلي سازي عبارتي است كه رابرتسون و باومن در نظريه خود در پي پيوند ديناميك ميان اونيورساليزم و پارتيكولايزم (عام و خاص گرايي) بودند. اين ديدمان، نوعي مركززدايي از جهاني سازي مبتني بر ملزومات محلي از منظر فرهنگي و معرفتي است. اغتشاش مفهومي آنجا آغاز مي شود كه به تاسي از اين مفهوم و تكثر در مدرنيته، بدنبال ماليدن ِگل سنت بر سيماي نهادها و نمادهاي مدرنيته باشيم. نمي توان با آش نذري و قيمه عاشورا مدرنيته محلي ساخت. 
@alitayefi1 
🌀يك اغتشاش عامدانه ديگر كه خطاي هويت شناختي ديگري است، عبور از امت براي ايفاي نقش محلي سازي مدرنيته و جايگزيني آن با مفهم ملت است. مفهوم ناسيوناليزم ايراني خود بشدت آسيب شناختي است خاصه جايي كه اقوام و خرده فرهنگها را زير لباس آهنين ملت گرايي افراطي به زنجير مي كشد. ولي بديل اين هژموني فرهنگي سياسي، تاسي به اُمت نيست كه يك بيگانگي اجتماعي و اليناسيون مضاعفي را بنام دين و باورها و سنن مذهبي بر پيكر نحيف ولي مستقل تمدني يك سرزمين تحميل مي كند. امت مورد نظر شريعتي و اقبال و ديگر متفكران دينمدار و دين شناس نه از سر دلسوزي توسعه و نوسازي جامعه خود، بلكه از سر دغدغه دينمدارانه اي است كه تخفيف ملت را به نيت تقدير امت ترجيح مي دهد، خطاي متدولوژيكي كه حتي با گلوكاليزم نيز متفاوت بوده و سازگار نيست. نتيجه اين عدم تقيد به هويت و تبار مفاهيم اجتماعي سبب چنان آشفتگي شناختي مي شود كه در آن هاشمي رفسنجاني روشنفكر ديني تلقي مي شود. 

نقد اخير جواد ميري دراينجا
http://l1l.ir/y6b
درباره جهاني-محلي سازي
http://l1l.ir/y6a
درباره تناقض روشنفكري ديني
ملكيان 
http://l1l.ir/y6d
آقاجري
http://l1l.ir/y6e

علي طايفي
https://telegram.me/alitayefi1

هیچ نظری موجود نیست: