۱۳۹۰/۴/۲۲

جامعه شناسی کودکی در ایران

مفهوم کودکی از منظر جامعه شناختی اساسا محصول دوران مدرنیزم است. پس ازانقلاب صنعتی و رشد سرمایه داری با وجودیکه در متون بسیاری از فلاسفه اجتماعی، جامعه شناسان، نظریه پردازان اجتماعی و سیاسی، به حقوق کودک توجه شده و از بهره کشی آنان سخن به میان آمده است، ولیکن کودکی و کودکان بعنوان آنچه که امروزه بعنوان کانون توجه جامعه شناسان، روزنامه نگاران، فعالان اجتماعی، جنبش های فمینیستی و حقوق بشری فرار گرفته، امری نوپدید است.
ویلیام کورسارو یکی از محققان جامعه شناسی کودکی، می نویسد: تا ۱۸ سال پیش جای مطالعات مربوط به کودکی و کودکان در جامعه شناسی خالی بود. اما اینک این موضوع بشدت مورد توجه بسیاری از جامعه شناسان قرار گرفته است ( کورسارو، ۲۰۰۵، ص۵).
جین کورتروپ می نویسد : کودکان به همان اندازه ای که مورد غفلت بوده اند، به حاشیه نیز رانده شده بودند. در واقع کودکان در نظریه و مفهوم پردازی های جامعه شناختی به دلیل موقعیت تابع و تحت سلطه کودکان همواره در حاشیه توجه بوده اند. بدین معنا که کودکان بعنوان بزرگسالان آینده ای نگریسته می شدند که می بایست نقشی را که آنان می خواهند ایفا نمایند و کمتر بعنوان آنچه که هستند مورد توجه قرار می گرفتند. درواقع نیازها و علایق کودکان همواره بعنوان علامت خطری برای بزرگسالان و بعنوان مسئله اجتماعی تلقی می شد که می بایست چاره جویی شود (کورتروپ، ۱۹۹۳).
دراین میان می توان به مجموعه ای از دلایل وقوع این امر اشاره نمود:
۱) تحولات پس از جنگ جهانی دوم، توجه سازمان های بین المللی از جمله سازمان ملل متحد و کمیسیون های متعدد ان به مقوله آسیب پذیران جنگ بویژه زنان و کودکان، کودکان آسیب دیده، سوء استفاده نظامی از کودکان در جنگ، قاچاق کودکان برای فروش در بازار سکس و کار و حتی اعضای بدن، کودکان خیابانی وبی سرپرست و ... را افزایش بخشید،
۲) رشد جنبش های مدنی زنان و فمینیستی در بین فعالان حقوق بشر و عدالت خواه و تمرکز عمده توجه آنان به نهاد خانواده، روابط همسری و زناشویی، مقوله آموزش و تربیت کودک، ازدواج و طلاق، آسیب شناسی خانواده و در نهایت مقوله کودک و کودکی در برخی ساختمان های ایدئولوژیک محصول پرداختن به مادری و زنانگی است.
۳) حضور بیش از پیش زنان در حوزه های مختلف جامعه شناسی بویژه در غرب و طرح و پیگیری مسائل و کودکان و بررسی و نقد نظریه های جامعه شناسی در این خصوص و انجام پژوهش ها و مطالعات مرتبط نیز دراین راه نقش بسزایی داشت. به تعبیر کورسارو توجه جامعه شناسان به سایر گروه های تحت سلطه نظیر زنان و اقلیت ها نیز سبب عطف توجه به کودکان گردید.
۴) رشد ساختار وتوسعه دولت و جامعه رفاه و افزایش خدمات و تامین اجتماعی و بهداشت و درمان از یکسو و کاهش نرخ مرگ ومیر اطفال و افزایش متوسط طول عمر و امید به زندگی از سوی دیگر، جوامع مدرن بویژه جوامع اروپای شمالی و غربی و امریکای شمالی را با کاهش نرخ زادوولد روبرو ساخت. همزمان با این امر پدیده سالخوردگی به یکی از مسائل عمده جمعیتی و اجتماعی این جوامع مبدل شد. همچنین با توجه به نرخ رشد منفی و یا بسیار اندک جمعیت دراین جوامع، مسئله پویایی و ادامه حیات و بقای این جوامع انسانی در صدر توجه قرار گرفته و لذا کودکان بعنوان سرمایه انسانی و فرهنگی برای تداوم تمدنی این جوامع درمحور توجه قرار گرفت.
۵) افزایش خدمات بهداشتی نسبی در ممالک درحال توسعه و کاهش نسبی مرگ و میر کودکان در برخی از ممالک فقر نیز سبب ساز افزایش جمعیت خردسال و عریض شدن ساختار هرم جمعیتی این جوامع گردید. همزمان با آن با رشد نرخ مهاجرت بر اثر فقر، کاریابی، بلایای طبیعی، و مصائب اجتماعی نظیر جنگ و کشتارهای جمعی زمینه خروج کستره کودکان از جغرافیای نا امن به جوامع توسعه یافته و امن و تشدید توجه به این مسئله را فراهم ساخت.
۶) تحولات ساختار خانواده نیز از دیگر مواردی است که زمینه ساز رشد توجه به مقوله کودکی گردید. بطوریکه خانواده با کندن انسان و اقتصاد جامعه از وابستگی به زمین، از شکل گسترده با حضور پدرو مادر، عروس و پسران و نوه ها، مادر و پدربزرگ والدین و... به شکل هسته ای دردنیای مدرن تغییر ساخت و کارکرد داد. درخانواده هسته ای فقط پدر و مادر بعنوان زن و شوهر و فرزندان زندگی می کنند که در ارتباط مستقیم با توسعه سرمایه داری، فناوری، توسعه شهرها، تنوع مشاغل خدماتی و اجتماعی بود. دراین ساختار کودکان نقش محوری تری نسبت به والدین داشته و بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. به بیان دیگر رابطه سن سالاری، بجای پیر سالاری به خردسن سالاری تغییر نقش می دهد. دراین میان حضور بیش از پیش زنان در بازار کار و ضرورت نگهداری از کودکان توسط نهادهای جایگزین نقش مادری مانند مهد کودک، مدارس، مراکز بازی و تفریحی مقوله کودکی را بیش از پیش در مرکز توجه قرار داد.
۷) همچنین باید به این امر نیز اشاره کرد که کودکان متولد شده در خارج از قاعده ازدواج و وقوع بی سرپرستی سبب ساز اولویت قرار گرفتن مقوله کودکی گردید. اولریخ بک معتقد است با تحولات ناشی از جامعه مدرن و مدرنیته در مرحله دوم آن، فردیت سازی در برابر جهانی سازی چنان روبه گسترش نهاده است که در ساختار خانواده، این کودکان و نه والدین هستند که در انتخاب پدر، مادر، خواهر و برادر خود نیز اختیار عمل دارند بویژه در خانواده های دست دوم که هر یک از والدین کودک از ازدواج های قبلی خود دارای فرزندانی هستند که شبکه جدیدی از خانواده را تشکیل می دهند! (بک، اولریخ، ۱۳۸۵ ).
۸) آینده شناسی و توسعه دانش فرافکنی و پیش بینی علمی تحولات علمی و اجتماعی نیز از دیگر علوم راهبردی است که از سوی بسیاری از نهاد های قدرت و صاحبان ثروت برای تخمین میزان و تضمین نظم، ثبات و تحولات بازار و مناسبات مرتبط با آن بسرعت در چند دهه اخیر روبه رشد نهاد. دراین میان کمک به مسئله شناسی آینده نیز در رشته هایی مانند جامعه شناسی نیز سبب توجه به مقولاتی شد که می توانست در آینده فاکتور تاثیر گذاری محسوب شود. یکی از این مقولات پرداختن به مقوله کودکی و ضعیت کودکان در جوامع کنونی بعنوان موضوع آینده شناختی بود.

برخی نظریه های جامعه شناختی


▪ رویکرد سنتی: شیوه جدید مفهوم پردازی کودکان در جامعه شناسی از دیدگاه های نظری ساختمان کرایی و تفسیری بر می آید. در نظریه های سنتی در خصوص کودکی اصولا کودکی بعنوان یک مرحله درحال گذار بسوی بزرگسالی قلمداد می شود که ماهیت زیست شناختی داشته و می بایست هم سریعا مسیر بزرگسالی را بپیماید. در این رهگذر کودکی حلقه اتصال بین نسلی است که وظیفه انتقال فرهنگ و میراث مادی و غیرمادی خانواده ها و نهادهای اجتماعی را برعهده داشت. دراین نگرش سنتی، کودکان بعنوان " مصرف کنندگان" فرهنگ دست ساخته بزرگسالان محسوب می شوند. در رویکرد سنتی اغلب کودکان و کودکی از خاستگاه نظری مربوط به جامعه پذیری و فرایندی متاثر است که کودکان در آن به سازگاری و درونی کردن جامعه می پردازند.
دراین دیدگاه دو مدل نظری وجود دارد:
۱) مدل اول دترمینیستی deterministic model یا تعین بخشیدنی است که براساس آن کودک یک نقش بنیادی منفعل و یا کنش پذیر را ایفا می کند. درعین حال دراین دیدگاه کودک یک نوچه و مبتدی است که برای حفظ جامعه کمک می کند. کودک یک تهدید رام نشده ای است که می بایست از طریق تربیت دقیق کنترل شود. دراین مدل دو رویکرد وجود دارد.
ـ رویکرد کارکرد گرایی functionalist modelمسلط در دهه های ۵۰ و ۶۰ قرن بیستم، در جامعه بدنبال نظم و توازن در جامعه بوده و نقش کودک را دراین میان بسیار مهم می شمارد. این دیدگاه ازجمله نظر آلکس اینکلس بدنبال این بود که کودکان برای درونی سازی جامعه به چه چیزی نیاز دارند و والدین با چه راهبردهایی می توانند این فرایند درونی سازی را تضمین کنند. از نظر تالکوت پارسنز، کودکی برای جامعه یک تهدید است و باید متناسب با جامعه و درآن در قالب جامعه پذیری شکل گیرد.
ـ رویکرد بازتولیدی reproductive model برعکس بر تضاد و نابرابری های جامعه تاکید کرده و استدلال می کند که کودکان به انواع متفاوتی از آموزش ومنابع اجتماعی دسترسی دارند. از این نظر کودکان در فرایند جامعه پذیری با نابرابری فرصت ها و امکانات روبرو شده و لذا از استعداد های برابری برخوردار نمی شوند و کارکرد گرایان بدنبال اعمل سلطه و کنترل بر افراد هستند.
۲) مدل دوم، مدل ساختی constructive model است که در آن کودک بعنوان یک کارگزار فعال و دانش آموز مشتاق دیده می شود که کودک بطور فعال در ساختن جهان اجتماعی خود و جایگاهش در آن مشارکت می کند.
▪ رویکرد مدرن: از نظر فیلیپ اریس Philip Aries اولین محقق تاریخ کودکی، ایده کودکی با آگاهی از ماهیت خاص کودکی مرتبط است که آنرا از بزرگسالی متمایز می کند. در جوامع دوران میانی تا اواسط قرن بیستم هیچگاه ایده کودکی به مفهوم نوین مورد توجه نبوده است. کودکی در جامعه بزرگسالان هضم شده بود (کورسارو، ۲۰۰۵، ص ۶۲). از نظر اریس کودکی در دنیای مدرن، یک ساختمان اجتماعی است. یافته های تاریخی او مبنای نظری برای توسعه رویکرد ساختگرایی در ایده کودکی شد. در رویکرد ساختگرایی اجتماعی، نگرش به کودکی فراتر از نگرش بیولوژیک بوده و همانند سایر چیزها مانند طبقه، جنسیت و قومیت در فرایند کنش اجتماعی تفسیر شده؛ مورد بحث قرار گرفته و تعریف می شود. در واقع کودکی یک محصول و ساختمان اجتماعی تلقی می شود. برپایه نظریه تفسیری و ساختگرایی، کودکی و بزرگسالی هردو در زمره شرکت کنندگان فعال ساختمان اجتماعی کودکی و بازتولی دسهم فرهنگی آنان بشمار می روند (کورسارو، ۲۰۰۵، ص ۷). دراین رویکرد، به تعبیر جامعه شناس دانمارکی، کورتروپ Qvortrup ، کودکی بعنوان یک پدیده اجتماعی نگریسته می شود.
این رویکرد مبتنی بر سه انگاره بنیان یافته است:
۱) کودکی دربرابر یک دوره از زندگی، یک شکل ساختاری خاصی را تشکیل می دهد که کودک هم در آن زندگی می کند و هم مقوله یا بخشی از جامعه است. این رویکرد دربرابر نگرشی می ایستد که با نگرش طولی و تحولی به کودکی دربرابر سه مقوله نگرش روانشناختی، نگرش روانکاوی و نگرش دوره زندگی قرار می گیرد که مبتنی بر روایت بزرگسالی از جامعه شکل می گیرد. بر این پایه روند کودکی قابل پیش بینی فرض می شود و کودکی و بزرگسالی متعلق به دوران تاریخی متفاوتی انگاشته می شوند.
۲) کودکان خود سازندگان جامعه و کودکی هستند. از طریق مشارکت فعال در فعالیت های سازماندهی شده نظیر تولید و مصرف اقتصادی. آنان کنشگران فعالی هستند که در نحوه صرف اوقات فراغت، پوشاک، تغذیه، سفر، آموزش، استفاده از کالا های فرهنگی و رسانه ها، وسایل بازی، انتخاب نوع و میزان مناسبات اجتماعی خانوادگی و دوستانه و ... مشارکت فعال دارند.
۳) کودکی همانند بزرگسالی در معرض نیروهای مشابه جامعه قرار می گیرد. دراین رویکرد کودک به بازتولید و توسعه فرهنگ بزرگسالی نیز می پردازد (کورسارو، ۲۰۰۵، ص ۲۹). به بیان دیگر این فقط بزرگسالان نیستند که بر رفتار وفرهنگ کودکان اثر میگذارند بلکه کودکان نیز بنوبه خود با بیان خواسته ها و نظراتشان الگو های رفتاری بزرگسالان را نیز تحت تاثیر قرار می دهند.
یکی از مهمترین تحولات در زمینه تحقیقات مربوط به کودکان این است که تحقیق درباره کودکی، به تحقیق با کودکان و برای کودکان تغییر جهت داده است. این تغییر کودکان را به عامل شناسایی تحقیق تغییر وضع داده است تا صرف موضوع شناسایی (کریستینسن و جیمز، ۲۰۰۰، ص ۳). دراین میان کودکان بعنوان کنشگران فعال، درکنار بزرگسالان، والدین، معلمان و درمانگران قرار می گیرند و روش تحقیق متناسب با زندگی خودشان را می طلبند. بنظر جامعه شناس فنلاندی، لنا آلاننLeena Alanen در نگرش جدید بر خلاف گذشته، کودکی بیشتر ناظر بر آن چیزی است که هست نه آن چیزی که قرار است بشود.

حقوق کودک


کودک درکنوانسیون جهانی حقوق کودک. پس از جنگ جهانی دوم، در اعلامیه جهانی حقوق بشر که در سال ۱۹۴۸ به تصویب رسید، به طور محدود به حقوق کودکان اشاره گردید. اما وضعیت خاص کودکان و تضییع حقوق آنها به ویژه در مخاصمات مسلحانه و آسیب پذیری این قشر در طول جنگ جهانی دوم، ضرورت توجه به حقوق کودکان و حمایت از آنان را در یک سند مجزا و خاص مشخص نمود. در سال ۱۹۵۹ پیش نویس موقتی اعلامیه جهانی حقوق کودک توسط کمسیون حقوق بشر به شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ارایه گردید و مورد تصویب قرار گرفت که در واقع اساس و بنیاد کنوانسیون حقوق کودک را پی ریزی کرد (برادران و حسین پور، ۱۳۸۶). پیمان نامه حقوق کودک در سال ۱۹۸۹ به تصویب سازمان ملل رسید و در سال ۱۹۹۰ قریب ۲۰ کشور و هم اینک بیش از ۱۹۰ دولت با امضای خود به اجرای مفاد آن متعهد شده اند. این کنوانسیون با ۵۴ ماده حقوقی درتعریف کودک آورده است: کنوانسیون حقوق کودک در ماده (۱) خود کودک را چنین تعریف می کند:« منظور از کودک افراد انسانی زیر ۱۸ سال است، مگر آنکه طبق قانون قابل اجرا در مورد کودک، سن بلوغ کمتر تشخیص داده شود».
مروری بر مجموعه مفاد حقوقی کنوانسیون حاکی است که ۵۴ ماده قانونی آن در سه زمینه قابل تمایز است:
الف) مفاد قانونی پیش شرط برای شناسایی حقوق اجتماعی کودکان برای حداقل استانداردهای بهداشتی، آموزشی، تامین اجتماعی، مراقبت جسمانی، زندگی خانوادگی، بازی، سرگرمی، فرهنگ و اوقات فراغت؛
ب) مفاد حمایتی برای شناسایی حقوق کودکان برای امنیت آنان از تبعیض، سوء استفاده جسمی و جنسی، بهره کشی، سوءاستفاده معیشتی، بی عدالتی و تضادها؛
پ) مفاد ناظر بر مشارکت کودکان در زمینه حقوق سیاسی و مدنی از قبیل داشتن نام و هویت، مورد مشورت و توجه قرار گرفتن، سلامت جسمانی، دستیابی به اطلاعات، آزادی بیان و اندیشه و چالشگری در تصمیم گیری درباره آنان ( مایال، بری، ۱۹۹۵، ص ۳۶).
بنابراین در ساختار حقوق کودک مبانی حقوقی و انسانی زیر مورد تاکید است: عدم تبعیض جنسی، نژادی، قومیتی و دینی؛ حق حیات، بقا و رشد؛ احترام به دیدگاه کودک؛ عدم شکنجه و باز داشت و زندانی کردن کودکان؛ آزادی اندیشه و دین و شرکت در اجتماعات؛ حق تامین بویژه در موقع بی سرپرستی؛ تامین اجتماعی؛ بیمه و بهداشت و درمان؛ آموزش اجباری، زبان مادری و حق تفریح.

کودکی مفهومی در ابهام!


علیرغم اینکه دولت ایران از سال ۱۳۷۰ با امضای کنوانسیون به جرگه متعهدان مفاد این قانون پیوسته است ولی هنوز در بسیاری از مفاد و رویکرد ها و نحوه اجرای این کنوانسیون با روح این قانون فاصله دارد. باوجودیکه قریب نیمی از جمعیت کشور در زیر سن کودکی قرار دارد و به تعبیری جامعه ایران امروز ‏جامعه‌ای کودکانه بشمار می‌رود ولیکن جایگاه کودکان و به تبع آن پدیده کودکی در ایران از ابعاد مختلف از ابـهام و ناروشنی بسیاری برخوردار است. مروری کوتاه بر تعاریف حدود و ثغـور این مفهوم در ادبیات مختلف قانونی، شرعی، سیاسی و اجتماعی تایید این نکته خواهد بود:
۱) براساس تعهدی که دولت به کنوانسیون‌های بین‌ا‌لملل داده است این تعریف پذیرفته شده است که کودک شامل کلیه افراد تابعه‌ای است که در فاصله سنی بین صفر تا ۱۸ سالگی قرار دارند.
۲) از نظر قانون کار کشور کودک شامل کلیه افرادی است که زیر ۱۵ سال تمام قرار داشته و هیچ کارفرمایی حق بکارگیری آنان را ندارد.
۳) از منظر قانون استخدام کشوری که شامل نیروی کار شاغل در بخش دولتی می‌گردد ، افراد زیر ۱۸ سال بدلیل قرار گرفتن در سن تحصیل و به تعبیری کودکی از اشتغال منع شده‌اند.
۴) از زاویه فقهی و شرعی افراد صغیر شامل کسانی است که در بین دختران زیر سن ۹ سالگی و بین پسران زیر سن ۱۴ سالگی قرار دارند. این رویکرد هنوز مبتنی بر تلقی سنتی از کودکی و نگرش بیولوژیک از آنان است.
▪ از نظر سیاسی نیز افراد واقع در زیر ۱۶ سالگی بدلیل عدم بلوغ سنی وکودک سالی نمی‌توانند در انتخابات سیاسی کشور شرکت کرده و رای دهند.
▪ از نظر قانون تامین اجتماعی نیز تنها فرزندان آن دسته از بیمه شدگان می توانند از خدمات بیمه‌ای و درمانی بهره‌مند شوند که دختران تا سن ۲۵ سالگی و پسران تا سن ۱۸ سالگی بصورت مجرد در خانه پدری باشند.
در نهایت از منظر نظام آمارگیری کشور نیز افراد زیرسن ۱۰ سال کودک معرفی شده و در مورد وضعیت اشتغال، افراد بالای ۱۰ سال از زمره کودکان خارج شده است.( طایفی۱، علی؛ ۱۳۸۳).

کودکان و آموزش!


آموزش بعنوان یکی از مفاد حقوق بشر از زمره مفاد حمایتی و زیرساختی برای پرورش شخصیت و سلامت فکری و روحی آنان است. براساس آمارمربوط به آموزش و سواد برای افراد زیر ۱۸ سال، در کل کشور قریب ۱۵ میلیون دانش آموز، حدود یک میلیون نفر نیروی فرهنگی شاغل در مراکز آموزشی و ۶۰۰ هزار کلاس درس در کل کشور وجود دارد که متوسط دانش آموز به کلاس درس ۳۰ نفر می باشد. دراین بخش به توصیف سیمای کمی و کیفی آموزش کودکان بطور خلاصه پرداخته می شود:
آمار سرشماری کل کشور نشان می‌دهد پوشش تحصیلی درمقطع ابتدایی ۹۰ درصد، در مقطع راهنمایی ۶۸ درصد ودر مقطع متوسطه یا دبیرستان ۴۸ درصد می‌باشد. به عبارت دیگر ۱۰ درصد کودکان ۶ تا ۱۲ سال، ۳۲ درصد کودکان ۱۲ تا ۱۵ سال و ۵۲ درصد افراد واقع در سن ۱۵ تا ۱۸ سالگی از امکانات آموزشی محروم مانده ودر سال ۱۳۷۵ در فضاهای آموزشی نبوده اند. پرسش اساسی این است که این تعداد کودک که بیش از ۳.۵ میلیون نفر را تشکیل می دهند کجا هستند!؟
وضعیت آموزش براساس توزیع منطقه‌ای نیز حاکی است که نرخ بیسوادی در مناطق شهری ۱۴ درصد و در مناطق روستایی ۳۱ درصد است و بر حسب جنسیت نیز ۱۸ درصد زنان شهری و ۳۸ در صد زنان روستایی بیسواد هستند. این ارقام نشانگر این است که محرومیت آموزشی در بین کودکان، نوجوانان و جوانان؛ در بین روستاییان و در بین زنان و در نهایت کودکان دختر بیش از سایر گروههای سنی، جنسی و منطقه‌ای است.
از سوی دیگر از نظر استانی اغلب استان‌های مرزی بویژه سیستان و بلوچستان با ۴۳ درصد ، کردستان با ۳۲ درصد ، آذربایجان غربی با ۳۱ درصد بیسوادی بدترین وضعیت را دارند. وضع زنان استان‌های محروم نیز بیانگر این است که زنان سیستانی با ۵۲ درصد ، زنان کردستان با ۴۳ درصد و زنان هرمزگان با ۳۴ درصد بیسوادی از وضعیت محرومتری برخوردارند.
در یک نگاه کلی دیگر میانگین سطح تحصیل در جمعیت بالای ۲۵ سال در ایران ۴.۴ سال است که در مقایسه با کشورهای پیشرفته با میانگین ۱۰ سال گویای فقر آموزشی قابل توجهی است. این شاخص در بین مردان ۵.۱ سال و در بین زنان ۳.۶ سال می‌باشد. به بیان دیگر سطح تحصیل در کشور برابر با کمتر از نصف سطح تحصیل و سواد در بین ملل پیشرفته است (طایفی۲، علی؛ ۱۳۸۴).
برآوردها نشان می دهد حد مطلوب فضای آموزشی ۵۰ درصد کمتر از استاندار جهانی است. درسال تحصیلی ۸۵ تا ۸۵، ۲۷ هزار مدرسه غیر مقاوم، ۳۲ هزار مدرسه تخریبی و خطرآفرین، ۵ هزار مدرسه استیجاری وجود دارد. همچنین از بین ۱۵ میلیون نفر دانش آموز، ۹ میلیون نفر درمدارس دو نوبته تحصیل می کنند و حدود بیش از ۳۰ درصد کلاس های درسی چند پایه هستند یعنی چند پایه تحصیلی اول تا پنجم در یک کلاس می نشینند. از سوی دیگر بررسی ها حاکی است فضای حرکتی استاندارد برای دانش آموزان معادل ۲.۵ متر است که برای کودکان دانش آموزدر ایران برای پسر ۲۶ سانتیمتر و دختر ۱۷ سانتی متر است.
علاوه بر این، ۱۳.۳ درصد دانش اموزان معادل بیش از ۲ میلیون نفر و ۱۵.۷ درصد دانش آموز تهرانی در معرض خطر اعتیاد قرار دارند و سن گرایش یه اعتیاد به ۱۳ سالگی کاهش یافته است ! همچنین پوشاک احباری تحت عنوان حجاب اسلامی برای دختران حتی دختران زیر سن بلوغ نیز از دیگر مضایقی است که بر کودکان از سوی بزرگسالان تحمیل می شود( وفا، ژاله؛ ۱۳۸۵).
گزارش شاخص‌های آموزشی ایران در مقایسه با سایر کشور‌ها نشان می دهد:
▪ نسبت هزینه آموزش وپرورش به کل تولید ناخالص داخلی در طول سالهای ١٩٩٩-١٩٩٠ عبارت از ٣.٣ درصد است که از این منظر، ایران در بین ١٣٠ کشور دنیا، رتبه ٨١ را احراز کرده است.
▪ شاخص باسوادی در ایران، در بین افراد ١٥ ساله و بالاتر که توان خواندن ونوشتن دارند، گویای این امر است که در سال ٢٠٠٣ ، ٧٣ درصد از زنان ایرانی با سواد هستند. مقایسه این شاخص در بین ١٨٤ کشور، نشان می‌دهد که ایران رتبه ١٢٥ را احراز کرده است! همین شاخص برای مردان ایرانی نیز برابر با ٨٦ درصد باسوادی است که درمقیاس جهانی نیز از بین ١٨٤ کشور، حایز رتبه ١١٦ است.
▪ شاخص تعداد کتاب‌های کتابخانه‌ها در ایران حاکی است که ایران با ٤١١ هزار کتاب در سال ١٩٩٥، در بین ٨١ کشور مورد بررسی رتبه ٥٨ را اشغال کرده است که به بیان دیگر در مقیاس کشورهایی است که در موقعیت پایینی قرار گرفته‌اند.
▪ همچنین نسبت تعداد کتابهای کتابخانه‌ها در ایران به کل جمعیت کشور نشان می‌دهد که با ٦ کتاب برای هر یکهزار نفر ایرانی، در مقایسه با ٨١ کشور مورد بررسی، ایران در رتبه ٧٢ و بدترین وضعیت قرار دارد! مقایسه این آمار با تعداد زندانیان نشان دهنده رابطه بالقوه مستقیمی است که در نبود امکانات فرهنگی رخ می‌ دهد.
▪ برپایه آمار سال ١٩٩٥، در کل کشور ١٣،٢١٧عضو کتابخانه وجور دارند که این رقم در مقایسه با مقیاس جهانی ، نمایانگر این است که از بین ٦٨ کشور مورد بررسی که اطلاعات آنها در دسترس می‌باشد، ایران دارای رتبه ٤٨ می‌باشد. به بیان دیگر از این نظر نیز در وضعیت نامطلوب و پایینی قرار دارد.
▪ وضعیت ناگوارتر شاخص نسبت اعضای کتابخانه‌ها به کل جمعیت کشور است که از هر یکصد هزار نفر ایرانی فقط ٢ (دو) نفر عضو کتابخانه‌ها هستند. از این نظر نیز ایران در بین ٦٨ کشور مورد بررسی دارای مقام ٦٤ می‌باشد!
▪ از نظرشاخص نسبت متوسط دانش آموزان به کلاس درس در بین نه ساله‌ها، آمار‌ها گویای وضعیت نامطلوبی است . بطوریکه از بین ١٧ کشور دارای شرایط نامطلوب، ایران با ٣٢ نفر درهر کلاس درس رتبه دوم را بخود اختصاص داده است.
▪ بر اساس نتایج بررسی بین المللی علم وریاضیات قریب نیم میلیون دانشجو در ٤١ کشور جهان مشغول تحصیل در سطح چهار ریاضی هستند. از زاویه این شاخص در ایران، ٤٢٩ نفردر ریاضیات و٤١٦ نفر در علم در این سطح اشتغال به تحصیل دارند که این رقم‌ها در مقیاس جهانی میان ٢٨ کشور، رتبه ٢٥ را احراز کرده است.
▪ از نظر شاخص دختران خارج از مدرسه در مقطع ابتدایی یا عدم پوشش تحصیلی کودکان واقع در سن تحصیل، در ایران ٧ درصد دختران در فضاهای آموزشی نیستند. جایکاه ایران در بین ١٠٩ کشور مورد بررسی نیز رتبه ٧١ است.
▪ ازنظر شاخص امید به زندگی تحصیلی نیز شواهد حاکی است ایران از بین ١١٣ کشور مورد بررسی در سال تحصیلی ١٩٩٩- ٢٠٠٠، با ١١،٣( یازده وسه دهم ) سال، رتبه ٦٠ را بخود اختصاص داده است. این رتبه برای زنان ٦٤ از ٩٩ و برای مردان ٤٣ از یکصد کشور مورد بررسی می‌باشد.
▪ شاخص دیگر مربوط به دسترسی به امکانات است. بطوریکه دسترسی دانش آموزان ٩ ساله درخانوارهای ایرانی به ماشین حساب ٣٧ درصد است که در مقایسه با ١٦ کشور مورد بررسی رتبه ١٦ را احراز کرده است! همچنین دسترسی آنان به کامپیوتر نیز برابر ٨ درصد است که در مقایسه با ١٦ کشور مورد بررسی رتبه ١٥ را اتخاذ کرده است. از سوی دیکر نسبت همین افراد از نظر دسترسی به کتاب فرهنگ لفت در ایران ٢٧ درصد است که در میان ١٦ کشور مذکود رتبه ١٦ را بخود اختصاص داده است! شاخص مقایسه این گروه سنی از نظر داشتن بیش از ٢٥ کتاب، حاکی است ١٨ درصد این گروه سنی از این امکان برخوردارند که در بین ١٦ کشور پیش گفته رتبه ١٦ را اشغال کرده است! درنهایت اینکه نسبت دسترسی این گروه به میز تحریر یا مطالعه، در ایران ٢٣ درصد است که باز هم از میان ١٦ کشور آخرین رتبه را کسب نموده است ( طایفی۳، علی؛ ۱۳۸۵).

کودکان کار!


شواهد پیش گفته نشان از این داشت که قریب ۳.۵ میلیون کودک در فضای آموزشی بسر نمی برند! بی تردید نخستین پرسشی که به ذهن متبادر می شود این است که این تعداد کودک در کدام فضا زندگی می کنند؟ در این قسمت با بررسی کار کودکان، می توان به بخشی از این پرسش پاسخ گفت. ماده ۳۲ حقوق کودک هرگونه کار و استثمار کودک را بعنوان مانع آموزش و طی دوره کودکی ممنوع شناخته است. براساس آمارسرشماری از کل افراد ۱۰ تا۱۹ سال حدود ۱۲ % ازنظر اقتصادی فعال شناخته شده اند که ۷۵ % شاغل و ۲۵ درصد بیکار هستند. درکل قریب ۳۷۰ هزار نفر کودک زیر ۱۵ سال بعنوان شاغل در کشور به ثبت رسیده اند و ۲۰ هزار کودک کار در تهران ثبت شده است. این ارقام البته متناقض با آمار های دیگری است که برخی به رقم بیش از ۷۰۰ هزار نفر و انجمن حمایت از حقوق کودک به رقمی در حدود یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر استناد می کند!
۱) از بین کل افراد واقع در سن ۱۹ـ۱۰ سالگی حدود ۱۲ درصد از نظر اقتصادی فعال شناخته شده‌اند که این نسبت در سنین ۱۴ـ۱۰ سالگی ۴ درصد و بین سنین ۱۹ـ ۱۵ سالگی ۲۱ درصد می‌باشد. بنابراین علیرغم منع قانونی اشتغال کودکان در کشور ، آمارهای رسمی گویای ۱۲ درصد فعالیت اقتصادی کودکان می‌باشد که البته فقط از زاویه فعال بودن اقتصادی تعریف و احصاء شده است. در حالیکه اگر جمعیت فعال از نظر اقتصادی واقع در سن ۱۹ـ۱۰ سالگی (۹۱۵/۱ هزار نفر) با جمعیت خانه دار و غیر محصل (۶۸۲/۱ هزار نفر) و جمعیت دارای (۵۷ هزار نفر) در همین سال اضافه و جمع بسته شود ، از کل این جمعیت (۶۵۴/۳ هزار نفر) قریب ۲۲ درصد درفهرست جمعیت فعال در فاصله سنی ۱۹ـ‌۱۰ سال قرار می‌گیرند.
۲) با این وصف از بین کل جمعیت فعال از نظر اقتصادی (۹۱۵/۱هزار نفر) که در بین سنین ۱۹ـ۱۰ سالگی قراردارند ، ۷۵ درصد شاغل و ۲۵ درصد بیکار هستند. همین رقم با وجود اختلاط مفهومی و آماری که بدان وارد است گویای سطح بیکاری تا حدود ۵/۲ برابر بیشتر از نرخ بیکاری کل کشور است و بنوبه خود بیانگر فقدان فرصتهای شغلی مناسب این طیف سنی نیروی کار، آسیب پذیری اشتغال آنان و غیر رسمی بودن فعالیت آنان می‌باشد. شواهد حاکی است به دلیل منع قانونی بکارگیری و اشتغال کودکان، اولاً مشاغل مربوط به کار کودکان به اصطلاح از مشاغل سیاه و با حداقل مهارت و صرفاً فیزیکی می‌باشد، دوم اینکه با حداقل مزد، بیشترین بهره کشی از نظر حجم کار، فشردگی میزان کار، نوع کار و سختی و زیان آور بودن آن و همچنین ساعات و روزهای کار کودکان صورت می‌گیرد و سوم اینکه کار کودکان در شرایط ناامن، با کمترین ایمنی در برابر حوادث کار و بدترین وضعیت بهداشتی در برابر بیماریهای شغلی صورت می‌گیرد (طایفی۴، علی؛ ۱۳۸۲).

منابع:


برادران و حسین پور، ۱۳۸۶؛
http://books.google.com/books?id=d۸y۶NQGGLd۸C&pg=PA۱&dq=Sociology+of+Child
ren&num=۵۰&sig=qYCHwJkyvDiZVkHCAgWSvwcRPYQ#PPA۳۶,M۱
طایفی۱، علی؛ ۱۳۸۳؛
http://sociologyofiran.com/index.php?option=com_content&task=view&id=۳۴۰&Itemid=۴۲
طایفی۲، علی؛ ۱۳۸۴؛
http://sociologyofiran.com/index.php?option=com_content&task=view&id=۱۴۴&Itemid=۴۳
طایفی۳، علی؛ ۱۳۸۵؛
http://sociology.myblog.ir/More-۱۱۴.ASPX
طایفی۴، علی؛ ۱۳۸۲؛
http://sociologyofiran.com/index.php?option=com_content&task=view&id=۲۶۴&Itemid=۴۲
طایفی۵، علی؛ ۱۳۸۲؛
http://sociology.myblog.ir/More-۹۱.ASPX
طایفی۶، علی؛ ۱۳۸۴؛
http://sociology.myblog.ir/More-۱۰۲.ASPX
طایفی۷، علی؛ ۱۳۸۴؛
http://sociology.myblog.ir/More-۵۲.ASPX
طایفی۸، علی؛ ۱۳۸۴؛
http://sociology.myblog.ir/More-۷.ASPX
طایفی۹، علی؛ ۱۳۸۴
http://sociologyofiran.com/index.php?option=com_content&task=view&id=۳۹۶&Itemid=۴۲
قاجاق دختران، ۱۳۸۵
http://www.ngochr.org/view/index.php?basic_entity=DOCUMENT&list_ids=۵۲۱
کودک آزاری، ۱۳۸۵
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/news۱/۱۰۵۲۳/
کودک خیابانی، ۱۳۸۵؛
http://www.womenfreedomforum.org/trafficking/needyoungsters.htm
کورسارو ، ۲۰۰۵؛
http://books.google.com/books?id=۶K-
، HcSPhKGkC&pg=PA۵&dq=Sociology+of+Children&num=۵۰&sig=VBDzF۹snGf۵FSZO۵
fHlvGw۵MVk#PPA۶۱,M۱
وفا، ژاله؛ ۱۳۸۵
http://sociologyofiran.com/index.php?option=com_content&task=view&id=۱۹۴&Itemid=۳۴
* علی طایفی، جامعه شناس و پژوهشگر؛ بنگرید به کارنامه علمی و پژوهشی
http://docs.google.com/Doc?id=dc۸۲npk۹_۱۱۹g۶v۷bp

هیچ نظری موجود نیست: