نویسندگان: جوديت بلاو و علي طايفي #
مجموعه قوانين اخلاقي انجمن جامعه شناسي امريکا، صريحا به بيان اين نکته نمي پردازد که جامعه شناسان مسئوليت و وظيفه اي در قبال بي عدالتي ها دارند. اگر چه بيان مي دارد که: " جامعه شناسان از مسئوليت هاي علمي و حرفه اي خود در قبال جامعه و اجتماعاتي که در آن زندگي و کار مي کنند آگاه هستند." (ASA 1997) همانطور که جامعه شناسان آگاه هستند، قصور در نبرد و دخالت در بي عدالتي ها به جاودانگي آنها و در حقيقت پريشان ساختن جامعه شناسان کمک مي کند. جامعه شناسان بدون مرز SSF حامي جامعه شناسان پويا، متعهد و مشارکت جو است و ادعا مي کند که جامعه شناسان مسئوليتي اخلاقي در برابر بي عدالتي و تخلفات از حقوق بشر دارند) بنگرید ) همانطور که در زير تشريح مي کنيم، انجمن جامعه شناسی امریکا در حقيقت در برابر فشار بر جامعه شناسان منفرد به اعتراض بر مي خيزد، در حاليکه جامعه شناسان بدون مرز فراتر رفته و از ديگران براي پيوستن به ما براي اعتراض به بي عدالتي ها در برابر جامعه شناسان و بي عدالتي هاي فراگير دعوت به عمل مي آورد. ما در زمانه مخاطره آميزخاصي زندگي مي کنيم.
اينک سوالاتي چند وجود دارد. چرا ما اعتراض مي کنيم؟ اعتراض مي کنيم چرا که از نظر اخلاقي موظف به اين کار هستيم. هيچ منبعي بهتر از امانوئل کانت براي تعريف مسئوليت هاي اخلاقي وجود ندارد: " فقط بر اساس قواعدي عمل کن که به موجب آن در لحظه صاحب اراده باشي و اين بايد يک قانون جهاني گردد" (کانت، (1785)، 1993 :30). در چه مکاني اعتراض کنيم؟ اصولا کمپين هاي نام آور و موثر، جهاني هستند و با تشکر از اينترنت، ما اعتراضمان را در سطح بين المللي به اشتراک گذارده ايم و آن را تجهيز مي کنيم. نبايد به ستمگران اجازه داده شود تا در قلمروي خويش پنهان شوند. چه زماني اعتراض مي کنيم؟ دو بعد اصلي براي پاسخ به اين پرسش وجود دارد: يک جنبه علمي جامعه يا بيروني و ديگر جنبه اي دروني و يا اجتماعي!
الف) جنبه علمي جامعه (بيروني): بي عدالتي هاي فراواني وجود دارند که جامعه شناسان آنها را مد نظر قرار مي دهند، چرا که ما در پژوهش هايمان با آنها روبرو مي شويم. بي خانماني، فقر، کار کودک و سوء استفاده، تبعيض جنسي، خشونت عليه زنان، تبعيض نژادي و مذهبي، گرسنگي، نژاد پرستي، استثمار مهاجران و بطور کلي، تخلفت از حقوق بشر. اگر اين بي عدالتي ها مورد اعتراض قرار نگيرند، بالا گرفته، تقويت و تشديد مي شوند. يکي از مسئوليت هاي روشنفکران، دانشگاهيان، محققان اجتماعي هم پيماني با مردم ستمديده و تغيير شرايطي است که آن ها را مورد ظلم و ستم قرار مي دهد. جامعه شناسان قادر به روشن سازي اين نکته هستند که قرار نيست مردم به خاطر مظلوميت هايشان سرزنش شوند بلکه درعوض اين موسسات اجتماعي، سياست هاي اقتصادي، نخبه سالاري، واپس زني سياسي، نژاد پرستي، محروميت ايدئولوژيک، بيگانه هراسي و ديگر نيروها هستند که بايد مورد سرزنش قرار گيرند. این روشنگری بنوعی تقویت درحق خودش تلقی می شود.
ب) جنبه اجتماعي (دروني): اعمال ناعادلانة ديگري هستند که ما بايد در زمينه هاي انساني در مقابل آن ها دست به اعتراض بزنيم. اين مطلب زماني صدق مي کند که يک دولت به طور ناصحيح به جامعه شناس (يا هر دانشور و محققي) صدمه مي زند چه به خاطر تحقيقات و انتشارات آن ها و چه بر پاية طرز فکر و تدريس شان. در چنين نمونه اي ما دست به اعتراض مي زنيم، اين اعتراض از تحليل و تحقيق نشأت نمي گيرد، بلکه مبنای آن همکاران و تکيه بر شبکه هاي خود و رسانه های اطلاعاتي است. طي سال گذشته دو جامعه شناس زنداني شدند. دکتر کيان تاجبخش در مي سال 2007 در زندان معروف ايران، اوين به بند کشيده شد. بنابر تمامي گزارشها او تحت شکنجه بوده است. او متهم به جاسوسي شده است (بنگرید). آندره ه. ، استاد دانشگاه همبولت در 31 جولاي سال 2007 به جرم تعلق به نهاد چپ گرا ( militante gruppe ) در برلين به زندان افتاد. (بنگرید). آندره ه. آزاد شده است و بنابر عقيده ما اين در جواب به کمپين و اعتراض های نامه نگاري بود، اگر جه هنوز اتهامات لغو نگرديده اند. يکي ديگر از انديشمندان برجسته، دکتر هاله اسفندياري، محقق مرکز وودرو ويلسون نيز توسط حکومت ايران متهم به جاسوسي و در نهايت در مي 2007 زنداني شد که اين امر مورد اعتراض انديشمندان سراسر دنيا قرار گرفت. (بنگرید)
به تازگي وي آزاد گرديده است هر چند که هنوز اجازه خروج از ایران را ندارد. انديشمند و دانشمند سياسي ديگري بنام پروفسور حسين بشيريه نیز اخیرا از دانشگاه تهران اخراج شده است. (بنگرید) دوستان و خانوادة او هراسان اتفاقات ناگواری هستند.
در ماه جون، رئيس انجمن جامعه شناسی امریکا فرانسیس فاکس پيون نامه اي به آيت الله سيد علي خامنه اي فرستاد که طي آن (همانطور که بسياري ديگر از جوامع دانا و سازمان هاي حقوق بشر) خواستار آزادي کيان تاجبخش از سوي ايران بود (بنگرید). در 15 آگوست 2007، کنسول انجمن تصميم اکيد بر محکوميت شديد هر حکومتي گرفت که « به انديشمندان علمي و محققان، نظارت کرده، آن ها را بازداشت يا زنداني نمايد». به دليلي که مربوط به « مفاهيم پژوهشگري، نوشته ها و يا تماس هاي تحقيقات ميداني شان » مي باشد، (بنگرید)، ASA و اعضاي آن را براي تاکید بر قواعد آزادي هاي آکادميک و محکوم سازي حکومت هايي که چنين آزادي هايي را خدشه دار مي کنند، تحسين مي کنيم. آزادي اسفندياري وآندره ه. بيانگر اين موضوع است که اعتراض مؤثر است و در واقع، مطالعه اي توسط آگنن (2007) هم تصريح مي دارد که کلاً این اعتراضها مؤثر است. اين امر اطمينان بخش است. هنوز ما از جامعه شناسان مي خواهيم که نه تنها در مقابل چيزي که ما آن را بي عدالتي دروني مي ناميم، بلکه حتي در برابر بي عدالتي بروني نیز به پاخيزند هم به معنای اعتراض همگام و هم بخاطر قشر ستمديدة جوامع بزرگتر. آن ها هميشه برادران و خواهران ما هستنند. اين مطلب گاهي مواقع در اصطلاح زمينه هاي علمي مورد نقد مي باشد و همچنين گفته مي شود که جامعه شناسان بايد « بيطرف»، «خنثي» و« بطور مناسب گسسته» باشند. پاسخ ما اين است که جامعه شناسان در وهله اول و پيشاپيش بايد حامي مردم و حقوق بشر بنیادین آنان ـ شامل حقوق آنان در رابطه با آزادي، حرمت، برابري (همساني) و عدم تبعيض ـ باشند چرا که احياي اين حقوق چيزی است که يک اجتماع را می سازد و اين اجتماع است که اين حقوق را ارتقاء مي بخشد. اين روند يک چرخة با فضيلت و خود تقويت کننده است.
در نهايت، ما نياز داريم تشخيص دهيم که مسئوليت هاي اخلاقي ما جهاني هستند. « دانشگاه نامرئي» نامي بود که رابرت بويل و همکارانش در انگلستان قرن هفدهم به شبکة گسترده دانشمندان پراکنده اطلاق کردند. حال ما از طريق اينترنت به صورت جهاني به شبکه گسترده وب و تبادلات مؤسسات متصل هستيم. به عنوان يک امر وجداني و بر پاية دانش خود، به مواردي مانند، کار کودکان، محروم کردن افراد از حق رأي و استثمار نیروی کار اعتراض مي کنيم. به عنوان يک امر وجداني زماني که همکارانمان محبوس مي شوند يا در هر نقطه اي از دنيا به دليل ايستادگي در برابر حکومتشان مورد مجازات قرار مي گيرند، اعتراض مي کنيم. ما دربرابر بی عدالتی که به دانشگاه نامرئی و تمامی همکاران ما آسیب می رساند اعتراض می کنیم. علاوه بر اين، از آن جا که آن ها به خاطر نظرات جامعه شناسانة خود که به خيال حاکمان خطرناک و خرابکارانه مي رسد محبوس هستند، با افتخار بر اين امر که در زمينه اي ترسناک براي ديکتاتورها، نظاميان و سرويس هاي خبرگيري جاسوسي مشغول بکار هستيم، در دفاع از جامعه شناسي دست به اعتراض مي زنيم. آزادي انديشه وآزادي بيان نيز حقوق اساسي بشرهستند. بصورت کلي تر، با در نظر گرفتن هر دو دامنة مورد بحث ما، در هر دو وجه دروني و بيروني اش، اعتراض در برابر بي عدالتي ما را با اجتماع آشتي مي دهد و اتحاد ما را استحکام مي بخشد.
# جودیت بلو، دانشگاه کارولینای شمالی، کپل هیل،
علی طایفی، سوئد
مجموعه قوانين اخلاقي انجمن جامعه شناسي امريکا، صريحا به بيان اين نکته نمي پردازد که جامعه شناسان مسئوليت و وظيفه اي در قبال بي عدالتي ها دارند. اگر چه بيان مي دارد که: " جامعه شناسان از مسئوليت هاي علمي و حرفه اي خود در قبال جامعه و اجتماعاتي که در آن زندگي و کار مي کنند آگاه هستند." (ASA 1997) همانطور که جامعه شناسان آگاه هستند، قصور در نبرد و دخالت در بي عدالتي ها به جاودانگي آنها و در حقيقت پريشان ساختن جامعه شناسان کمک مي کند. جامعه شناسان بدون مرز SSF حامي جامعه شناسان پويا، متعهد و مشارکت جو است و ادعا مي کند که جامعه شناسان مسئوليتي اخلاقي در برابر بي عدالتي و تخلفات از حقوق بشر دارند) بنگرید ) همانطور که در زير تشريح مي کنيم، انجمن جامعه شناسی امریکا در حقيقت در برابر فشار بر جامعه شناسان منفرد به اعتراض بر مي خيزد، در حاليکه جامعه شناسان بدون مرز فراتر رفته و از ديگران براي پيوستن به ما براي اعتراض به بي عدالتي ها در برابر جامعه شناسان و بي عدالتي هاي فراگير دعوت به عمل مي آورد. ما در زمانه مخاطره آميزخاصي زندگي مي کنيم.
اينک سوالاتي چند وجود دارد. چرا ما اعتراض مي کنيم؟ اعتراض مي کنيم چرا که از نظر اخلاقي موظف به اين کار هستيم. هيچ منبعي بهتر از امانوئل کانت براي تعريف مسئوليت هاي اخلاقي وجود ندارد: " فقط بر اساس قواعدي عمل کن که به موجب آن در لحظه صاحب اراده باشي و اين بايد يک قانون جهاني گردد" (کانت، (1785)، 1993 :30). در چه مکاني اعتراض کنيم؟ اصولا کمپين هاي نام آور و موثر، جهاني هستند و با تشکر از اينترنت، ما اعتراضمان را در سطح بين المللي به اشتراک گذارده ايم و آن را تجهيز مي کنيم. نبايد به ستمگران اجازه داده شود تا در قلمروي خويش پنهان شوند. چه زماني اعتراض مي کنيم؟ دو بعد اصلي براي پاسخ به اين پرسش وجود دارد: يک جنبه علمي جامعه يا بيروني و ديگر جنبه اي دروني و يا اجتماعي!
الف) جنبه علمي جامعه (بيروني): بي عدالتي هاي فراواني وجود دارند که جامعه شناسان آنها را مد نظر قرار مي دهند، چرا که ما در پژوهش هايمان با آنها روبرو مي شويم. بي خانماني، فقر، کار کودک و سوء استفاده، تبعيض جنسي، خشونت عليه زنان، تبعيض نژادي و مذهبي، گرسنگي، نژاد پرستي، استثمار مهاجران و بطور کلي، تخلفت از حقوق بشر. اگر اين بي عدالتي ها مورد اعتراض قرار نگيرند، بالا گرفته، تقويت و تشديد مي شوند. يکي از مسئوليت هاي روشنفکران، دانشگاهيان، محققان اجتماعي هم پيماني با مردم ستمديده و تغيير شرايطي است که آن ها را مورد ظلم و ستم قرار مي دهد. جامعه شناسان قادر به روشن سازي اين نکته هستند که قرار نيست مردم به خاطر مظلوميت هايشان سرزنش شوند بلکه درعوض اين موسسات اجتماعي، سياست هاي اقتصادي، نخبه سالاري، واپس زني سياسي، نژاد پرستي، محروميت ايدئولوژيک، بيگانه هراسي و ديگر نيروها هستند که بايد مورد سرزنش قرار گيرند. این روشنگری بنوعی تقویت درحق خودش تلقی می شود.
ب) جنبه اجتماعي (دروني): اعمال ناعادلانة ديگري هستند که ما بايد در زمينه هاي انساني در مقابل آن ها دست به اعتراض بزنيم. اين مطلب زماني صدق مي کند که يک دولت به طور ناصحيح به جامعه شناس (يا هر دانشور و محققي) صدمه مي زند چه به خاطر تحقيقات و انتشارات آن ها و چه بر پاية طرز فکر و تدريس شان. در چنين نمونه اي ما دست به اعتراض مي زنيم، اين اعتراض از تحليل و تحقيق نشأت نمي گيرد، بلکه مبنای آن همکاران و تکيه بر شبکه هاي خود و رسانه های اطلاعاتي است. طي سال گذشته دو جامعه شناس زنداني شدند. دکتر کيان تاجبخش در مي سال 2007 در زندان معروف ايران، اوين به بند کشيده شد. بنابر تمامي گزارشها او تحت شکنجه بوده است. او متهم به جاسوسي شده است (بنگرید). آندره ه. ، استاد دانشگاه همبولت در 31 جولاي سال 2007 به جرم تعلق به نهاد چپ گرا ( militante gruppe ) در برلين به زندان افتاد. (بنگرید). آندره ه. آزاد شده است و بنابر عقيده ما اين در جواب به کمپين و اعتراض های نامه نگاري بود، اگر جه هنوز اتهامات لغو نگرديده اند. يکي ديگر از انديشمندان برجسته، دکتر هاله اسفندياري، محقق مرکز وودرو ويلسون نيز توسط حکومت ايران متهم به جاسوسي و در نهايت در مي 2007 زنداني شد که اين امر مورد اعتراض انديشمندان سراسر دنيا قرار گرفت. (بنگرید)
به تازگي وي آزاد گرديده است هر چند که هنوز اجازه خروج از ایران را ندارد. انديشمند و دانشمند سياسي ديگري بنام پروفسور حسين بشيريه نیز اخیرا از دانشگاه تهران اخراج شده است. (بنگرید) دوستان و خانوادة او هراسان اتفاقات ناگواری هستند.
در ماه جون، رئيس انجمن جامعه شناسی امریکا فرانسیس فاکس پيون نامه اي به آيت الله سيد علي خامنه اي فرستاد که طي آن (همانطور که بسياري ديگر از جوامع دانا و سازمان هاي حقوق بشر) خواستار آزادي کيان تاجبخش از سوي ايران بود (بنگرید). در 15 آگوست 2007، کنسول انجمن تصميم اکيد بر محکوميت شديد هر حکومتي گرفت که « به انديشمندان علمي و محققان، نظارت کرده، آن ها را بازداشت يا زنداني نمايد». به دليلي که مربوط به « مفاهيم پژوهشگري، نوشته ها و يا تماس هاي تحقيقات ميداني شان » مي باشد، (بنگرید)، ASA و اعضاي آن را براي تاکید بر قواعد آزادي هاي آکادميک و محکوم سازي حکومت هايي که چنين آزادي هايي را خدشه دار مي کنند، تحسين مي کنيم. آزادي اسفندياري وآندره ه. بيانگر اين موضوع است که اعتراض مؤثر است و در واقع، مطالعه اي توسط آگنن (2007) هم تصريح مي دارد که کلاً این اعتراضها مؤثر است. اين امر اطمينان بخش است. هنوز ما از جامعه شناسان مي خواهيم که نه تنها در مقابل چيزي که ما آن را بي عدالتي دروني مي ناميم، بلکه حتي در برابر بي عدالتي بروني نیز به پاخيزند هم به معنای اعتراض همگام و هم بخاطر قشر ستمديدة جوامع بزرگتر. آن ها هميشه برادران و خواهران ما هستنند. اين مطلب گاهي مواقع در اصطلاح زمينه هاي علمي مورد نقد مي باشد و همچنين گفته مي شود که جامعه شناسان بايد « بيطرف»، «خنثي» و« بطور مناسب گسسته» باشند. پاسخ ما اين است که جامعه شناسان در وهله اول و پيشاپيش بايد حامي مردم و حقوق بشر بنیادین آنان ـ شامل حقوق آنان در رابطه با آزادي، حرمت، برابري (همساني) و عدم تبعيض ـ باشند چرا که احياي اين حقوق چيزی است که يک اجتماع را می سازد و اين اجتماع است که اين حقوق را ارتقاء مي بخشد. اين روند يک چرخة با فضيلت و خود تقويت کننده است.
در نهايت، ما نياز داريم تشخيص دهيم که مسئوليت هاي اخلاقي ما جهاني هستند. « دانشگاه نامرئي» نامي بود که رابرت بويل و همکارانش در انگلستان قرن هفدهم به شبکة گسترده دانشمندان پراکنده اطلاق کردند. حال ما از طريق اينترنت به صورت جهاني به شبکه گسترده وب و تبادلات مؤسسات متصل هستيم. به عنوان يک امر وجداني و بر پاية دانش خود، به مواردي مانند، کار کودکان، محروم کردن افراد از حق رأي و استثمار نیروی کار اعتراض مي کنيم. به عنوان يک امر وجداني زماني که همکارانمان محبوس مي شوند يا در هر نقطه اي از دنيا به دليل ايستادگي در برابر حکومتشان مورد مجازات قرار مي گيرند، اعتراض مي کنيم. ما دربرابر بی عدالتی که به دانشگاه نامرئی و تمامی همکاران ما آسیب می رساند اعتراض می کنیم. علاوه بر اين، از آن جا که آن ها به خاطر نظرات جامعه شناسانة خود که به خيال حاکمان خطرناک و خرابکارانه مي رسد محبوس هستند، با افتخار بر اين امر که در زمينه اي ترسناک براي ديکتاتورها، نظاميان و سرويس هاي خبرگيري جاسوسي مشغول بکار هستيم، در دفاع از جامعه شناسي دست به اعتراض مي زنيم. آزادي انديشه وآزادي بيان نيز حقوق اساسي بشرهستند. بصورت کلي تر، با در نظر گرفتن هر دو دامنة مورد بحث ما، در هر دو وجه دروني و بيروني اش، اعتراض در برابر بي عدالتي ما را با اجتماع آشتي مي دهد و اتحاد ما را استحکام مي بخشد.
# جودیت بلو، دانشگاه کارولینای شمالی، کپل هیل،
علی طایفی، سوئد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر